Fxwiner | انجمن برترین های فارکس ایران

برگشت   Fxwiner | انجمن برترین های فارکس ایران > آموزش فارکس > آموزش متوسطه > مباحث روان شناسی و کنترل احساسات
yones خوش آمدید
آخرین بازدید شما: دیروز
پیام خصوصی: 0 نخوانده ، 0 مجموع

اطلاعیه
کلیه کاربران عزیزی که به هنگام وارد کردن کدکاربری و رمز عبور خود با خطای عدم دسترسی مواجه می شوند می توانند با مراجعه به این قسمت نسبت به دریافت رمزعبور جدید اقدام نمایند

مباحث روان شناسی و کنترل احساسات مباحث و توصیه های کنترل احساسات

پاسخ
امکانات جستجوی این موضوع رتبه بندی حالات نمایش
Old 21st December 2006, 09:21   #1
حمیدرضا قاسمی
Administrator

تاریخ عضویت: 4th December 2006
ارسالها: 3,692
حمیدرضا قاسمی ارسال پیام توسط یاهو به
پیشفرض روان شناسی Emotion Free Trading

[size=x-large][align=center]روان شناسی Emotion Free Trading[/align][/size]

با تشکر از بچه های خوب سایت سرمایه که زحمت ترجمه و به اشتراک گذاشتن آن را کشیدند.
داستان دو تريدر

اولين تريدر ما فرديست بنام ند (Ned). او تريدري مبتدي بوده و بطور ميانروزي و روي فيوچرزS&P500 كار مي كند. سعي او بر اين بوده است تا تريد هاي موفق و مداومي در طي شش ماه اخير انجام دهد. متاسفانه او در اين راه كارنامه خوبي نداشته است اما دليل عدم موفقيتش؛ روش كارش نبوده بلكه دليل اصلي نرسيدن به اهدافش و ناموفق بودن در كسب درآمد همانا نداشتن كنترل بر روي احساسات خود و عملكرد مداوم بر پايه اميالش بوده است.

در اوايل كار اميد ودلگرمي زيادي بر روي معاملات S&P داشته است. او همچنين در شغل قبلي خود بسيار موفق بوده است و بعنوان مسوول چاپ يك شركت خرده فروش و با اعتقاد به يك كار با كيفيت ؛ تبديل به آدمي موفق شده بود. او هيچموقع در كارش اشتباهات بزرگ و تاثيرگذاري انجام نداده بود. در واقع او طي مدت نه سال مسووليت در شركتش؛ تصوير پيشرو و موفقي براي خود ساخته بود كه مايه مباهاتش نيز بود. در آن زمانهاي نادركه هيچ چيز آنطور كه انتظار داريد خوب پيش نمي رود نيز او با سرعت و كوشش خود سعي بر حل مشكل نموده و در اكثر اوقات بحران را به موفقيت تبديل كرده است.


او با علم براينكه داراي قدرت تصميمگيري صحيح مي باشد؛ اعتقاد داشت كه از اين توانايي مي تواند در تجارت كالا و سهام نيز بهره ببرد. بنابر اين زمانيكه با پيشنهاد سخاوتمندانه اي براي خريد شركتش مواجه شد اين را مجالي خوب يافته و به خود گفت كه اكنون زمان كسب درآمد بيشتر فرا رسيده است و نبايد فرصت را از دست داد.

تصميم به فروش شركت براي او كار سختي نبود. او بطور قطع علاقه داشت تجارت مورد دلخواه در خود را داشته باشد والبته مي دانست بدليل موفقيت در كار قبلي؛ در اين كار نيز موفق خواهد بود. يكي از دلايل ديگر گرفتن اين تصميم بدون فوت وقت اين بود كه طي دو سال اخير بقدري مشغله او زياد شده بود كه نمي توانست وقت لازمه را به خانواده خود اختصاص دهد و ساعات كاري او به هفته اي شصت الي هفتاد ساعت نيز رسيده بود. و اما دليل ديگر؛ علاقه به كار و تلاش در زمينه اي غير از شغل فعلي اش بود.

او مطالعاتي زيادي در زمينه بازار تجارت سهام و كالا انجام داده بود. بسياري از كتب و مجلات در اين زمينه را خوانده بود. او بطور وضوع به اين باور رسيده بود كه ميتواند تجربيات موفق تجاري بدست آوده خود را بر روي بازار سهام و كالا نيز اعمال كند. بدينترتيب با توجه به انجام كار جديد در منزل خود‏‏‎‎؛ وقت مناسب را به خانواده اش اختصاص خواهد داد. او با تمام وجود به اين باور رسيده بود كه در اين راه نيز موفق خواهد بود. در او هيجان و شعف بسياري ديده مي شد.
دومين تريدر داستان ما فرديست به نام جيمز (James) . او نيز تصميم به معاملات ميانروزي فيوچرزS&P500 گرفته بود. پيشينه او يك مقدار با ند فرق داشت. او طي چهار سال اخير در بازاربازرگاني سهام و ارز شيكاگو(Chicago Mercantile Exchange-CME) و همانجا كه S&P500 معامله مي شود كار مي كرد ولي نه بعنوان يك تريدر؛ بلكه بعنوان يك متصدي ساده. او در بخش خرده فروشي كالا بعنوان متصدي تلفن بوده و كارش اعمال دستورات خريد و يا فروش مشتريان بوده است.

او از همان روز اول كارش در اين بازار تجاري؛ آرزوي كار بعنوان يك تريدر را در سر مي پرورانده ولي ميدانسته كه سرمايه لازم براي ورود به جايگاه يك تريدر را ندارد(سرمايه اي در حدود ,000$ ). او مي دانست بهترين شانس براي تبديل شدن به يك تريدر همانا يادگيري اين شغل از تريدرها و بقيه افراد مطلع در سطوح مختلف و كسب اطلاعات؛ و سپس شروع از سطحي پايين مي باشد.

جيمز وقت بسياري را به بررسي نحوه كسب موفقيت تريدرهاي اين بازار صرف كرد. او مي دانست كه افراد موفق واقعي از تكنيكهاي ويژه و خاصي بهره مي برند. او مثل بقيه ميدانست بطور قطع هشتاد الي نود درصد تريدرها متضرر مي شوند. او براي خود مشخص كرده بود كه چه مسايلي را كه بايد فرا بگيرد تا در صورت شروع به كار بعنوان تريدر با سرمايه كم؛ در راه موفقيت قدم بردارد. او مي خواست هرچه زودتر اين تجارت را شروع كند.

او يك قسمت از فعاليتش را معطوف به ملاقات با تريدرهاي موفق كرده بود چه تريدرهاي سطح بالا وچه سطح پايين. او بسار خرسند بود از اينكه تصميم خود را با افراد موفق و بعضي دفاترCME درميان گذاشته است. او معتقد بود كه اگر بتواند ازمجموعه اعمال افراد موفق تصويري براي خود ترسيم كند؛ ميتواند توسط آن مدل تجاري خود را تهيه نمايد. او اوقات آزاد خود را صرف بيرون كشيدن اسرار موفقيت افراد موفق مي نمود.

او بسيار چيزها آموخت. او انواع و اقسام متدهاي تكنيكالي استفاده شده در تمام سطوح كاري را ياد گرفت. او تابحال هيچ معامله اي بر روي بازار فيوچرز انجام نداده بود ولي هرچقدر با افراد متخصص بيشتري صحبت مي كرد اعتمادبنفسش نيز بيشتر مي شد. او به اين اطمينان رسيده بود كه مي تواند تريدر موفقي باشند هرچند در سطوح پايين از نظر سرمايه اوليه. اما او هنوز هم به دروس مهم ديگري احساس نياز مي كرد.
ند تريدكردن را با حساب 15,000$ شروع كرد. او تصميم گرفته بود كه در آن واحد فقط يك معامله درحال انجام داشته باشد مگر اينكه به تبحر كافي رسيده باشد. واقعا هم معامله بسيار خوبي انجام داد و 320 واحد سود كسب كرد (800$ بدون در نظر گرفتن كميسيون). طبيعتا ند بسيار خوشحال بود از شروع خوبش.ولي متاسفانه از اين به بعد وقايع بدي رخ داد.
حمیدرضا قاسمی آفلاین است Report Post   پاسخ با نقل قول نقل قول ترکیبی به این پیام پاسخ سریع
تبلیغات
محل تبلیغات
Old 21st December 2006, 09:22   #2
حمیدرضا قاسمی
Administrator

تاریخ عضویت: 4th December 2006
ارسالها: 3,692
حمیدرضا قاسمی ارسال پیام توسط یاهو به
پیشفرض RE: روان شناسی Emotion Free Trading

در هر چهار معامله بعدي او متحمل ضرر شد. مشكل اينجا بود كه در دوتا از اين چهار معامله به سود خوبي رسيده بود ولي او چشم به سود بيشتر از آنچه بازار به او عرضه كرده بود داشت. در نتيجه در پايان هفته اول و بجاي دستيابي به سود كم ويا جلوگيري از ضرر در هر چهار معامله او نه تنها 800$ را از دست داد بلكه $1 ديگر نيز ضرر كرد. اين مساله براي ند بسيار مايوس كننده و گيج كننده بود. اما بر نگراني غلبه كرد چون اين فقط در هفته اول بود. او مسلما در هفته اول كار قديم خود نيز به سود نرسيده بود.

او در هفته بعد نيز مثل قبل شروع به كار كرد و در روز اول يعني دوشنبه دوباره به سود خوبي بالغ بر280 واحد (700$) دست پيدا كرد اما پيشامد قبلي باز هم اتفاق افتاد. او در روز سه شنبه معامله اي باز كرد و به اندازه 120 واحد در سود بود ولي با توجه به اينكه دوست داشت به واحد سود برسد تا به جاي اولش بازگردد تصميم به صبر گرفت. او حد سود خود را برروي واحد تنظيم كرد ولي قيمت تا حداكثر 150 واحد رفت واو توسط تريل نيز اقدام به قفل حد سودي براي خود نكرده بود. قيمت برگشت و او 150 واحد داده شده از طرف بازار را تصاحب نكرد تا اينكه معامله با حد ضرري معادل 400$ بسته شد.

ند بسيار ناراحت است و پشت ميزش نشسته است و دلش مي خواهد ليوان قهوه اش را به ديوار بكوبد ولي خوشبختانه از اينكار صرفنظر نمود چون مي دانست بعد اينكار بايد برود و تكه هاي شكسته ليوان را جمع كند واينكار دلارهاي از دست رفته اش را برنمي گرداند. او فوق العاده ناراحت بود و بدنبال راهي براي جبران
” يكي از مهمترين كارهايي كه شما بايد انجام دهيد اين است كه اهداف روزانه ‎؛ هفتگي و ماهانه را براي خود تعيين كنيد.“ يكي از تريدر ها در ادامه اين سخنش افزود: ”و سپس شما بايد در راه اين اهداف؛ مدام بر خود نظارت داشته باشيد.“ جيمز ياد گرفته بود كه چگونه اهداف خود را تعبيه كند ولي هنوز تعبير كامل نظارت بر خود برايش جا نيفتاده بود. او مي دانست كه بايد به مفهوم كامل اين عبارت واقف شود.

جيمز همواره و درحد توان به صحبت با تريدرهاي موفق ادامه مي داد. انگار قصد تمام آنها تفهيم يك مساله مهم بود. تعبيه اهداف فوق العاده مهم است ولي تلاش در جهت كسب سود در هر روز بدون داشتن هدف راهي به فنا دارد. اين مساله از طرف تمام تريدرها با هيجان و استرس خاص مطرح مي شد. در واقع مساله تعبيه اهداف از طريق تمام تريدرهاي بسيار موفق با تاكيد و هيجان زياد گوشزد مي شد. جيمز اقدام به تهيه يكسري يادداشتها نمود درباره مسايل روانيي كه در جهت موفقيتش احتياج داشت او همچنين اقدام به تهيه اهداف روزانه اش اعم از سود مورد نياز و ضرر مورد نظر كرد.

جيمز خود را با تريدر نسبتا موفق ديگري به نام باب آشنا كرد. باب راهنماييهاي بسيار خوبي به جيمز ارايه مي نمود. او مي گفت: ”بله من هم با تو موافقم. تو احتياج به تعبيه اهداف خاصت داري. ولي اين را هم بايد بداني كه تو بايد هر روز هر موفقيتت را براي خود متصور كني. تو بايد بطور واضح و شفاف خود را بعنوان يك تريدر موفق بشناسي. اگر تو نتواني خودت را بعنوان يك فرد موفق درديده ذهن خود ببيني؛ نخواهي توانست خود را در جهت موفيت تغيير دهي.“

باب كتابي را كه حتما در اين رابطه بايد خوانده شود را به جيمز توصيه كرد. ”كتاب Psycho Cybernetics را تهيه كن. اين كتاب تمام آنچه كه براي متصور كردن موفقيت در خود به آن احتياج داري را ارايه مي دهد. اين همان كتابيست كه ورزشكاران نيز از آن استفاده مي كنند و خواهي ديد براي تريدرها نيز چقدر سودمند است. براي تبديل شدن به يك تريدر خوب بايد تو خود را بعنوان يك تريدر موفق ببيني حتي اگر هنوز اين مساله به واقعيت نپيوسته باشد.“

جيمز به اين توصيه باب بدون فوت وقت عمل كرد. بيرون رفته يك نسخه از كتاب Psycho Cybernetics را تهيه كرد و بلافاصله شروع به خواندن نمود. جيمز تكنيكهاي مختلف خودنگري را فرا گرفته و شروع به استفاده آنها در مسايل روزانه خود نمود. هرچند او مي توانست تريد خود را شروع كند ولي در طي اين خودبيني او شروع به مشاهده خود با چشم ذهني خود بعنوان يك تريدر موفق نمود واين مساله بخش اعظم دليل موفقيت او را تشكيل مي داد.
ند درباره اوقات سختي كه بر او گذشته است فكر ميكند. او در خود يك احتياج حس مي كرد. احتياج به جستجوي راهي براي كسب نتايج بهتر. او احتمال مي داد مشكل از اينديكاتورها و يا متدش باشد. ند تصميم گرفته بود كه متدي جديد بيابد. او كتابهاي مختلفي براي معامله S&p500 خريد و دوره هاي ديگري را گذراند. هر چه بيشتر غرق مطالب مي شد بيشتر از موفقيتش در آينده اطمينان پيدا مي كرد. ايده ها و نمونه ها بارقه هاي اميد را در او روشن مي كرد.

ند شروع به تريد بر پايه روش جديدش كرد و واقعا هم نتايج واقعا خوبي براي در دو روز گرفت. ولي بعد از آن مرتكب يكسري اشتباه شد. او ضرري داده بود و بسيار ناراحت بود. او يك پوزيشن بدون حد ضرر گرفته بود و مطمئن بود كه سود خوبي كسب خواهد كرد. در حين تصميم به تعبيه حد ضرر ناگهان قيمت در طي 15 دقيقه 600 واحد سقوط كرد. ند تصميم داشت به بازار اجازه ضرر زدن به او را ندهد. او سه معامله ديگر انجام داد و به احساساتش اجازه داد تا بر او تسلط پيدا كند و با اجتناب از حد ضرر اشتباه مهلكي را مرتكب شد.

در آخر روز ند 7000 دلار از دست داده بود. بروكرش بر او فشار مي آورد كه پوزيشنش را كه 1000 واحد در ضرر بود ببندد ولي او مي خواست شب را هم صبر كند تا ضررش پوشش داده شود. بروكر ند قبل از معلق شدنش به او هشدار داده بود. در اين لحظه ند ليوان قهوه اش را پرت كرد. ليوان با صداي بلندي نزديك قفسه كتابها خرد شد. همسرش بطرف اتاق دويد تا ببيند چه اتفاقي افتاده است.
او پرسيد: ”چه اتفاقي افتاده است؟ اين صداي چه بود؟ “ ند نمي خواست پاسخي بدهد وقتي همسرش داشت به تكه هاي ليوان در نزديكي قفسه كتابها نگاه مي كرد. او به ند گفت ميرود تا خرده هاي ليوان را جارو كند.
ند با خشونت به همسرش پرخاش كرد كه: ” ولش كن. “ او از اول آشنايي با او تا به اكنون با يك همچين لحني با همسرش حرف نزده بود. همسرش بدون گفتن حتي يك كلمه از اتاق بيرون رفت. ده دقيقه پيش ند فكر مي كرد ديگر از اين ناراحتتر نمي توان بود ولي الان بدتر از آنموقع شده بود.
جيمز برگه مرخصي دو هفته اي اش را به مسوولش نوشت تا بعنوان تريدر مبتدي اقدام به شروع حرفه جديدش كند. او جداول و چارتهاي لازمه را تهيه نمود. او در طي اين دو هفته حسابش را باز كرد و آماده شد تا با سختكوشي كار را شروع كند. جيمز با خودبيني سعي بر رسيدن به اهداف روزانه هفتگي و ماهيانه داشت. او با تسلط بر خود سعي بر استفاده از فرصتهاي بدست آمده در بازار و به سود رساندن آنها مي نمود. او با لغزاندن استاپ؛ سود خود را گارانتي و بدين طريق از ضرر جلوگيري مي نمود. او آنقدر بر اين تصوير تمركز مي كرد تا آن را به روشنايي و وضوح برساند.

او توجه به افزايش مقدار موجوديش داشت. هرچند سرعت كم بود ولي بطور مداوم انجام مي شد. او احساس مي كرد كه اگر بتواند روزانه فقط 250 دلار كسب كند شروع راه را با موفقيت طي كرده است. او مي دانست تعبيه هدفي مبني بر درآمد هزاران دلار در روز واقعگرايانه نيست.

جيمز تريد را از روز دوشنبه شروع نمود. او هدفش را در ذهنش تعريف كرده بود. او تمام دو ماه پيش را صرف آنچه بايد انجام دهد و عكس العملهاي ممكن تحت شرايط مختلف كرده بود. در حقيقت او آنچه در واقعيت انجام خواهد گرفت را درذهن خود دوره كرده بود. اين كار واقعا به جيمز اعتماد بنفس بخشيده بود. هر چند او تا بحال تريد نكرده بود اما احساس مي كرد قبلا هزاران بار تريد انجام داده است.

اثر كار او را از نتايجش مي توان دريافت. او در روز اول موفق بود. او فقط يك معامله انجام داده و 275 دلار سود كسب كرده بود. او قصد داشت دوباره معامله اي انجام دهد ولي بخاطر آورد كه هدفش بدست آوردن 250 دلار در روز بوده است. اگر چه معامله اي ديگر مي توانست سودي ديگر داشته باشد ولي او ارزش سود كسب شده خود را مي دانست. او تصميم گرفت بقيه روز را تريد بر روي كاغذ انجام دهد و سود كسب شده خود را حفظ نمايد.
يكي از درسهاي مهمي كه جيمز از تريدرهاي موفقي كه مي شناخت (چه سطح بالا و چه سطح پايين) فرا گرفته بود اين بود كه دليل موفقيت در تجارت اينست كه آنان قادر به كشف توانايي خود در كسب سود هستند. او مي دانست آرزوي حركت بازار در جهتي مورد نظر و يا دعا بر حركت قيمتها در مسير سود؛ منجر به رسيدن به هدف نمي شود. آنچه باعث موفقيت تريدر ها مي شود اين است كه بدانند بهترين مقدار سود مورد نظر چقدر است و از ضرر جلوگيري كنند (يا حداقل ضرر را محدود به مقادير كم كنند).

بعنوان مثال جيمز ممكن بود از تريد بعدي خود انتظار 250 واحد سود را داشته باشد ولي وقتي بازار به او 150 واحد سود را هديه مي كند مسلم است كه شما به انتظار خود خيلي اهميت نداده و مي دانيد كه الان 150 واحد سود كرده ايد و به احتمال زياد بيشتر از اين امكانپذير نبوده است. شما هيچوقت نمي توانيد بازار را مجبور به انجام حركت دلخواه خود كنيد. شما نمي توانيد بازار را تحت اختيار خود براي رسيدن به مقاصدتان درآوريد. بنابراين آنچه كه شما بايد بر آن كنترل داشته باشيد تا به سود مورد نظر برسيد؛ همانا خودتان است.

بخاطر مشاهده اين رفتار در اكثر تريدرها؛ انجام دادنش براي جيمز خيلي مشكل نبود. آسان هم نبود ولي براي جيمز بر خلاف بقيه رفتار كردن بسيار مشكلتر مي نمود. با اين روند جيمز نتايج درخشاني را در طي چند هفته گرفت. او بطور ثابت 600 الي 800 دلار در هفته در طول دوماه كسب كرد.

قطعا جيمز نيز مانند هركس ديگر ضررهايي متحمل شد و اشتباهاتي نيز نمود. وقتي جيمز در معامله اي ضرر مي كرد؛ در ذهن خود شروع به مرور كردن مي نمود كه اگر چه كار ميكرد ضررش كمتر وبا چه كاري اجتناب از ضرر صورت مي گرفت. او در ذهن خود تصميم مي گرفت كه اگر موقعيت مشابهي رخ دهد بهترين كار ممكن چه مي تواند باشد. او همين كارها را براي تريد موفقيت آميزش نيز انجام مي داد. او به راههايي فكر مي كرد كه بتوان مديريت بهتري بر روي تريدها انجام داده و سپس اين تصوير را بارها و بارها در ذهن خود مرور كند.
انجام مداوم اين كارها چيمز را به جايي رساند كه سود او در شش ماه اول فراتر از از 15000 دلار شد. او اهدافش را بطور وضوح در ذهن خود ثابت به ثبوت رسانده و اقدام به ارتقا سود در جهت پيشبرد اهدافش مي كرد. آيا عملكردش عالي بود؟ خير؛ ولي او حداقل به اندازه درآمد شغل قبليش سود كسب كرده بود و اين بقدر كافي خوب بنظر مي رسيد. اما او در مسير دلخواهش قرار گرفته بود و از خانه اش تريدش را انجام مي داد.

ند به اندازه جيمز خوشحال و راضي نبود. او درسهايي كه جيمز آموخته بود را از كسي فرانگرفته بود و با كسي مشورت نكرده بود . به اين دليل ند فكر مي كند نبايد بخاطر تريد شغلش را رها مي كرد. او اكنون به كار قبلي خود در چاپخانه رو آورده است. در سر او هنوز رويا و آرزوي تريد موج مي زد. احتمالا او هم مي توانست در اينكار موفق باشد اگر فقط ياد مي گرفت كه چگونه سود بهينه خود را از قبل مشخص نمايد. ولي او هرگز اين كار را انجام نداد.
حمیدرضا قاسمی آفلاین است Report Post   پاسخ با نقل قول نقل قول ترکیبی به این پیام پاسخ سریع
Old 21st December 2006, 09:23   #3
حمیدرضا قاسمی
Administrator

تاریخ عضویت: 4th December 2006
ارسالها: 3,692
حمیدرضا قاسمی ارسال پیام توسط یاهو به
پیشفرض RE: روان شناسی Emotion Free Trading

مقدمه به اجرا گذاردن بهترين عملكرد
------------------------------------
شما اين عبارت را در سرتاسر اين كتاب مشاهده خواهيد نمود. اين از مهمترين عباراتي است كه شما بعنوان يك تريدر موفق بايد آنرا بياموزيد. اگر شما اين مهارت را سرلوحه كار خود قرار دهيد‏‏ٌ‏‎ در اين راه به موفقيتهاي بزرگ دست پيدا خواهيد كرد. اما بدون اين مهارت؛ شما محكوم به شكست هستيد. واقعا به همين سادگيست كه اگر شما ياد بگيريد كه چگونه بهترين متد مورد علاقه تان را به اجرا در آوريد؛ تريدهايتان پولساز خواهد بود و اگر اين كار را ياد نگيريد؛ شما پول زيادي را در تريدهايتان از دست خواهيد داد.

شما ميدانيد كه بازارها (فيوچرز) در مسير هايي حركت مي كند كه مانندش را در زندگي خود نمي يابيد. در آن درجات آزادي بيشتري نسبت به بقيه تجارتها ديده مي شود. شما مي توانيد هرآنچه مورد نظرتان هست را انجام دهيد در هرموقع كه اراده كنيد و در تمام مدت باز بودن بازار. تنها چيزي كه ممكن است سدي در برابر شما ايجاد كند از دست دادن سرمايه است. بغير از اين شما دستتان باز است تا از تمام آزاديهاي موجود در بازار استفاده كنيد.

تريد كردن سواي تمام فعاليتهاي موجود در زندگي شماست. در هر محيطي شما اكثرا مي توانيد بر فعاليتهاي موثر بر آن محيط كنترل داشته باشيد. بطور مثال: اگر شما قصد داشته باشيد به موسيقي گوش دهيد؛ مي توانيد راديو را باز كنيد. اگر شما سوئيچ راديو را بزنيد؛ روشن خواهد شد و اگر سوئيچ را نزنيد؛ روشن نخواهد شد.

يا در مثال ديگر فرض كنيد قصد روشن كردن ماشينتان را داريد. اگر عمل استارت زدن را انجام دهيد ماشين روشن خواهد شد چون شما عملي انجام داده ايد براي تغيير وضعيت موجود. اگر عمل استارت زدن را انجام ندهيد؛ ماشين روشن نخواهد شد. شما بايد تغييري در محيط ايجاد كنيد تا ماشين روشن شود.

در هرروز ما بسياري كار در جهت تغيير محيط انجام مي دهيم. كارت بانكي را در ماشين خودپرداز قرار مي دهيم تا پول نقد دريافت كنيم. كليد دستگاه قهوه ساز را ميزنيم تا قهوه اي براي ما در صبح آماده كند. اينها تغييراتي است كه ما هوشمندانه آنها را ايجاد مي كنيم. ولي در اينجا اختلافاتي ديده مي شود:
در تريد؛‌ شما نمي توانيد كنترلي بر بازار داشته باشيد. درخواست شما براي حركت قيمت در جهت مورد دلخواهتان اهميتي ندارد و شما هم نمي توانيد بازار را جهتي خاص به حركت درآوريد و قصد شما هم اثرگذار نخواهد بود. ما سوئيچي براي اينكار نداريم. ما هيچ امكاني براي تاثيرگذاري بر بازار در اختيار نداريم.

بنابراين اگر ما نمي توانيم بر بازارهيچ كنترلي داشته باشيم؛ ””پس تنها چيزي كه مي تواند ما را موفق كند اين است كه بتوانيم بر خودمان كنترل داشته باشيم.““ گفتن اين مطلب آسان و انجام دادنش سخت است. واين است واقعيت تريدكردن موفق. مجددا تاكيد مي شود كه اگر شما نمي توانيد بر عملكرد بازار هيچ كنترلي داشته باشيد پس بايد بر عملكرد خود كنترل داشته باشيد.

من با صدها تريدر ملاقات داشته ام. متاسفانه بسياري از آنها در كارشان شكست خورده اند. تعداد قابل توجهي از آنها مهارتهايي كه براي موفقيت لازم و ضروري مي باشد را هرگز فرا نگرفتند. اكثر آنان تمام فكر خود را بر روي پيدا كردن روشهاي تكنيكال و يا مكانيكال متمركز كره بودند. و تعداد كمي از آنها به اين كار تحقق بخشيده بودند كه تعدادشان خيلي كمتر از نصف آنها بود.

”” فردي با ديسيپلين شخصي خوب ولي متد كاري ضعيف كارايي بهتري خواهد داشت از كسيكه ديسيپلين كاري ضعيفي دارد ولي از بهترين متد كاري موجود استفاده مي كند.““

توانا بودن بر انجام متد مورد علاقه مهمتر از بدست آوردن بهترين متد تكنيكال موجود مي باشد. ” فردي با ديسيپلين شخصي خوب ولي متد كاري ضعيف كارايي بهتري خواهد داشت از كسيكه ديسيپلين كاري ضعيفي دارد ولي از بهترين متد كاري موجود استفاده مي كند.“ اين قانون هميشه صادق بوده و خواهد بود.
من مدام با افرادي مواجه مي شوم كه در يك معامله خاص سود بسيار بالايي كسب كرده اند. مثلا من فردي را بخاطر مي آورم كه روزي مرا صدا زد و گفت كه در يك تريد خود بر روي S&p و با سه لات كامل 800 واحد در سود بوده (به ارزش تقريبي 6000دلار). اما با وجود قرار داشتن در اين سود عظيم؛ اين تريدر در تريدش متحمل ضرر شد. وقتي از او پرسيدم چرا با لغزاندن حد ضرر خود؛ سود خود را حفظ نكري جواب داد: من بدنبال سودي بالاتر بودم در حاليكه من مي دانم اين شخص بهترين سود مورد نظر خود را قبلا در ذهنش معين نكرده بود.

مسلما ما همگي خواستار يك همچين سودهاي عظيم هستيم اما چيزي كه نبايد فراموش كرد اين است كه ما نمي توانيم بر بازار كنترل داشته باشيم بنابراين ما بايد براي هر حركتش از قبل تداركي ديده باشيم. پس اگر كسي در تريد بر روي S&p به اندازه 800 واحد در سود رفت (چيزي كه به آساني قابل دسترس نيست) ؛ بايد بهترين كار را انجام داده و از دود شدن اين سود جلوگيري كند تا عنوان برنده بزرگ در اين معامله را از دست ندهد.
اين كتاب به سه بخش تقسيم شده است. بخش اول به نام ” مهارتهايي كه شما جدا احتياج داريد“ مي باشد و شامل تمام مهارتهايي است كه به نظر من شما براي موفقيت در تريد خود بدان احتياج داريد. اينها شامل روشهايي است مانند تعبيه و تكميل اهداف ؛ برنده و بازنده فعال بودن ؛ اجراي بي عيب و نقص تريدتان و غيره ... مي باشد.

بخش دوم بعنوان ” مهارتهايي كه شما قطعا احتياج نداريد“ نامگذاري شده است. فصول اين بخش شامل آرزو كردن ؛ اميد داشتن و دعا كردن مي باشد. همچنين حاوي فصلي به نام ”تريد انتقامجويانه“ نيز هست. فصلي ديگر تحت نام ”احساسات: ترس و طمع “ وجود دارد. اين بخش به شما كمك مي كند تا بر مواردي كه در جهت تريد موفق بايد از خود دور سازيد اشراف پيدا كنيد.

بخش سوم كه آخرين بخش نيز مي باشد شامل موضوعات بكر جمع آوري شده توسط دكتر ماكسول مالتز تحت عنوان سايكو سيبرنتيك است. اين بخش ”چگونه خود را پرورش دهيم“ نام دارد. فصول اين بخش پيشينه عملكردي سايكو سيبرنتيك را معرفي نموده و به شما ياد مي دهد كه چگونه آن را درجهت بهبود نتايج تريد هايتان بكارگيريد. اين بخش شامل مهمترين مطالب كتاب است: خودآموز تمريني و قدم به قدم تلاش براي رسيدن به بهترين و بيشترين سود با جنبه احساسي تريد. اين تمرينها بر پايه كارهاي دكتر ماكسول مالتز و سايكو سيبرنتيك مي باشد.
حمیدرضا قاسمی آفلاین است Report Post   پاسخ با نقل قول نقل قول ترکیبی به این پیام پاسخ سریع
Old 21st December 2006, 09:24   #4
حمیدرضا قاسمی
Administrator

تاریخ عضویت: 4th December 2006
ارسالها: 3,692
حمیدرضا قاسمی ارسال پیام توسط یاهو به
پیشفرض RE: روان شناسی Emotion Free Trading

فصل دوم
ياد بگيريم که ضرر کردن را دوست داشته باشيم!

اين چيزي است که شما هميشه از Trader هاي موفق بازار مي شنويد. و چنانچه مي خواهيد يک Trader موفق، چه در بازار و چه در خارج از آن، باشيد لازم است تا ياد بگيريد که ضرر کردن را دوست داشته باشيد!
در حقيقت ضرر کردن نبايد باعث رنجش شما شود. البته اشتباه نکنيد. شما از پذيرفتن ضرر، خوشحال نخواهيد شد، اما بايد خوشحال باشيد که در زماني که بازار موقعيت سود رساني مناسبي در اختيار شما نمي گذارد، از آن خارج مي شويد.
اغلب افراد اين نکته را به بدترين شکل ممکن ياد مي گيرند (البته اگر ياد بگيرند!). آن ها پيش از آن که بفهمند پذيرفتن ضرر مي تواند خوب باشد، تمام پول خود را از دست مي دهند. Traderهاي موفق به جاي اين که مانند اغلب مردم، چشم خود را بر روي پوزيشن هاي ضرر خود ببندند، خود را در مقابل اين واقعيت مي گذارند که ممکن است اشتباه کرده باشند، و نتيجتاً ايشان زماني که وقت پذيرش ضررشان رسيده باشد، اين کار را با جان و دل و بدون درنگ انجام مي دهند و پوزيشن را با همان ضرر مي بندند.

Trade هاي زيان شما، به عنوان يک انسان، چيزي از شما کم نمي کند. شما Trade زيان ده خود نيستيد. همان طور که شما برد Trade هاي خود نيستيد. آن ها فقط نتايج کار و تجارتي هستند که شما انجام ميدهيد.

من گمان مي کنم علت آن که بسياري از افراد با راحت شدن از شر پوزيشن هاي ضرر خود مشکل دارند، آن است که فکر مي کنند اين پوزيشن ها، انعکاسي از شخصيت خود ايشان است. چه تفکر اشتباهي! Trade هاي زيان شما، به عنوان يک انسان، چيزي از شما کم نمي کند. شما Trade زيان ده خود نيستيد. همان طور که شما برد Trade هاي خود نيستيد. آن ها فقط نتايج کار و تجارتي هستند که شما انجام مي دهيد.

ضرر جزئي لاينفک از اين کار است. تقريبا تمامي Trader هاي موفق، هر روزه و هر روز، پوزيشن هاي زيان ده دارند. اما خود را درگير اين تفکر که اين ضررها بخشي از ايشان است نمي شوند. مي دانند و آگاهند به اين که اين بخشي از کار است. و هر چه زودتر از شر اين ضرر خلاصي يابند، سريع تر مي توانند به دنبال موقعيت مناسب بعدي بگردند تا سودي دريافت کنند. البته گفتن اين حرف بسيار آسان تر از عمل کردن به آن است، ليکن، اين امر حقيقت پول درآوردن در اين بازار است.

يکي از دوستان من بيش از 15 سال است که Trader بازار S&P است. شايد بتوان او را يکي از 5 Trader برتر S&P و حتي يکي از 25 Trader برتر جهان ناميد. خانه اي که او در آن زندگي مي کند، 14 اتاق خواب و 6 گاراژ دارد! به وضوح او يکي از بهترين هاي اين حرفه است.
او تقريبا هر روز هزاران دلار در Trade هاي ضرر ده خودش از دست مي دهد. شايد ميزان پولي که او ظرف يک روز از دست مي دهد از پولي که خيلي از مردم ظرف يک ماه به دست مي آورند بيشتر باشد. اما مشخصاً او هزاران دلار هم در پوزيشن هاي سود ده خود به دست مي آورد. آن چه او آموخته است، اين است که بپذيرد، ضرر بخشي از اين بازي است، و هر چه زودتر بتواند ضرر خود را متوقف کند، زودتر نيز مي تواند يک موقعيت سود ده بيايد. عين اين امر در مورد شما هم صادق است، گرچه در مقياسي کمي کوچکتر.

يکي از مهم ترين نکاتي که بايد بياموزيد آن است که «چرا دوباره فکر کردن به احتمال زيان ده بودن پوزيشن اينقدر مهم است؟» اگر اين را از قبل به خود نياموزيد، ممکن است در زمان وقوع باعث وحشت شما شود و به يکباره با همان موقعيتي مواجه شويد که هميشه از وقوع آن مي ترسيديد. بعبارت ديگر آن بلايي که نبايد بر سر شما مي آيد! اما چنانچه ياد بگيريد که اين اصول را درک کنيد و بپذيريد، تنها آن گاه قادر خواهيد بود از تبديل شدن پوزيشن هاي زيان ده خود به ضررهاي هنگفت و يا حتي از دست رفتن کل سرمايه - و بدبخت شدن! - جلوگيري نماييد.

مارک داگلاس، نويسنده کتاب Trader منظم مي گويد: «پوزيشن هاي زيان ده را، به مجرد آن که متوجه شديد زيان ده هستند، متوقف کنيد! زماني که ضررها اين گونه مشخص مي شوند و بلافاصله جلوي آن ها گرفته مي شود، ديگر چيزي براي دست دست کردن، بالا-پايين کردن، سنجيدن و يا قضاوت کردن نمي ماند و نتيجتاً چيزي نمي ماند که بتواند شما را وسوسه نمايد. بدين ترتيب تهديدي براي اين که به خود اجازه دهيد که مرتکب اشتباهي بزرگ و خسارتي عظيم شويد از بين خواهد رفت! اما اگر چشم باز کرديد و ديديد که در حال دست دست کردن و بالا و پايين کردن و شک و شبهه هستيد، در اين صورت يا نمي دانيد که ضرر چيست و يا جلوي آن را بلافاصله بعد از آن که آن را تشخيص داده ايد، نگرفته ايد. در هر دو حالت اگر اين کار را نکنيد و پوزيشن شما بازگردد و به شما سود دهد، با اين کار خود، رفتاري نادرست را در خود تقويت کرده ايد که بدون شک منجر به يک فاجعه براي شما خواهد شد. و چنان چه پوزيشن بازنگردد و ضرر بيشتر شود، آن گاه با اين کار يک چرخه عذاب براي خود ساخته ايد که وقتي که شروع شد، متوقف کردن آن بسيار دشوار خواهد بود.»
اين مطلب ادامه مي يابد تا آن جا که نويسنده مي افزايد «بخاطر داشته باشيد که ترس حقيقتاً تنها چيزي است که ما را از ياد گرفتن بازمي دارد. اگر همواره نگران اين باشيد که کاري که انجام خواهيد داد (و يا انجام نخواهيد داد) در جهت منافع شما هست يا خير، هيچ گاه نخواهيد توانست چيزي جديد درباره طبيعت و ذات رفتار بازار فرا بگيريد. با مشخص کردن و متوقف کردن ضررهاي کوچک خود، به خود اين امکان را مي دهيد تا بهترين راه ها را براي بال و پر دادن و اضافه شدن به سودهاي خود را فرا بگيريد.»
اگر بتوانيد معنا و مفهوم اين ضررها را براي خود تغيير دهيد، به اين حقيقت ايمان بياوريد که جلوي ضرر را، به محض تشخيص دادن آن بگيريد، آن گاه قادر خواهيد بود تا از نگراني اي که ممکن است همان پوزيشن ها اکنون براي شما ايجاد مي کردند، خلاص شويد. به همين دليل است که «ضرر کردن را دوست داشته باشيم» اين قدر مهم است! اين کار شما را در موقعيتي بسيار بهتر قرار مي دهد تا سود کنيد!
حمیدرضا قاسمی آفلاین است Report Post   پاسخ با نقل قول نقل قول ترکیبی به این پیام پاسخ سریع
Old 21st December 2006, 09:25   #5
حمیدرضا قاسمی
Administrator

تاریخ عضویت: 4th December 2006
ارسالها: 3,692
حمیدرضا قاسمی ارسال پیام توسط یاهو به
پیشفرض RE: روان شناسی Emotion Free Trading

فصل چهارم


منعطف باقی ماندن

سالها پیش یکی از تریدر های موفق در ضمینه s&p مرا نصایحی کرد.او گفت هرگز با یک ترید ازدواج نکن.
مایکل داگلاس نیز به چارلی شین گفت هرکز در مورد سهام احساساتی نشو(در فیلم وال استریت).
این جملات چیزی فراتر از یک نصیحت است.اگر شما منعطف نباشید و به ترید های خود بچسبید هرگز در این تجارت موفق نخواهید شد.
اصولا مفهوم مطلب بالا بسیار ساده است.هرچقدرهم که احساس قوی نسبت به یک ترید داشته باشید باید مصمم به تسلیم شدن در برابر آن در یک لحظه باشید.یک اتفاق معمول این است که یک تریدر در یک ترید گیر کرده و اهمیت بیش از حدی به آن میدهد.
برای مثال من با تریدر های زیادی صحبت کرده ام که همگی یک احساس مشترک رو در زمان ترید تجربه کرده اند.حتی خود من نیز این گاهی چنین احساسی دارم.در این لحظه شما حس میکنید که حتما در این ترید خاص تصیم شما درست است .این باعث میشود تا شما انعطاف خود رادر مورد زمان خروج از دست بدهید.حتی اگر بازار علایمی بر خلاف پوزیشن شما نشان بدهد باز خیلی از تریدرها آنچنان بر عقیده خود پافشاری میکنند که نمیتوانند آنقدر منعطف باشند تا تصمیم درستی در مورد منفعت خود بگیرند.(کاری که تنها راه برای موفق بودن است)
خیلی از مواقع زمانی که چنین اتفاقی میافتد تریدر این احساس را دارد که گویی آخرین تریدیست که انجام میدهد.عدم انعصاف تجارت شما را به سرعت از بین میبرد.برای ابنکه تریدری موفق باشید باید مصمم باشید تا براحتی وسریعا تصمیم خود را عوض کنید.شما مطمینا نمیتوانید زمانی که یک پوزیشن باز دارید همواره با خود بجنگید زیرا نتیجه آن چیزی بجز خرابی نیست.
در دنیای واقعی گاهی داشتن یک حس تکبر میتواند مفید واقع شود.انسانهای بسیاری وجود دارند که فکر میکنند همواره درست میگویند وهمچنان توانایی آن را دارند که بقیه را نیز متقاعد سازند.این امر در مورد خیلی از مردم صدق میکند .انسانهای با این خصوصیت احتیاجی ندارند تا در دنیای واقعی زیاد منعطف باشند یا حداقل احتیاج ندارند تا با کسانی که میتوانند آنها را قانع کنند منعطف باشند.
اما در بازار منعطف نبودن و نپذیرفتن اشتباه کاری به جز از بین بردن حساب تجاری شما انجام نمیدهد.
البته هبچکس نمیخواهد بپذیرد که اشتباه میکند.چه کسی دوست دارد که در اشتباه باشد؟

من در مورد آن به شکل دیگری نیز نگاه میکنم.در مورد اشتباه کردن در یک پوزیشن بازنده فکر نکرده یلکه
مسیله را بدین صورت میبینم:
"اگر از این ترید بد خارج نشوم (که پتانسیل کمی دارد) سودهای گذشته و آینده مرا از بین میبرد و من نمیخواهم هیچ چیز سود های مرا از بین ییرد."
این تفکر به من کمک میکند تا منعطف تر باشم و از بستن تریدهای خود با ضرر نترسم.من آموخته ام تا در اینگونه موقعیتها انعطاف داشته باشم زیرا همواره میخواهم که سودهای خود را از دست ندهم.
هرچقدر انعطاف کمتری در مورد ترید های بد از خود نشان دهم به همان میزان آنها بیشتر تریدهای سود ده مرا از بین میبرند.من همواره در حال محافظت از سود تریدهای خوب خود هستم زیرا هر ماه با آنها زندگی خود را میگذرانم.
همواره بخاطر داشته باشید که هر چقدر منعطف تر باشید تجارت شما موفقتر خواهد بود.در حقیقت مقدار درآمد شما رابطه مستقیمی با انعطاف شما دارد.فکر نمیکنم که دلیلی محکمتر از این برای منعطف بودن وجود داشته باشد.
فصل يكم - تعبيه و تكميل اهداف واقعگرايانه
يكي از مسائلي كه من در مراحل اوليه شروع كارم فهميدم اين بود كه تعبيه اهداف از پيش تعيين شده ؛ از اقدامات اوليه تمام تريدرهاي موفق مي باشد.

در واقع من نمي دانم شما اينكار را انجام داده ايد يا خير؛ ولي اينكار افراد را در بهترين شرايط قرار مي دهد. مردم وقتي بهترين عملكردشان را از خود برجاي مي گذارند كه از قبل؛ اهدافشان را بطور روشن و آشكار در ذهنشان ترسيم كرده باشند. اين يكي از راههاي جهت دادن به فعاليتهاي ذهني است. زمانيكه ما اهدافمان را بطور وضوح در ذهنمان ترسيم مي نماييم، ناخودآگاه ذهن ما نيز شروع به فعاليتي سخت كرده و كمك بزرگي به ما مي كند تا به اهدافمان برسيم. بوسيله اينكار بدون بكارگيري از چالشهاي ذهني و فشار بر روي اراده خود؛ آن را بطور خودكار در مسير مورد دلخواه قرار مي دهيم. ( اين از موارديست كه با شروع يادگيري سايكو سيبرنتيك خواهيد آموخت).
موضوع مهم ديگري كه مطرح مي باشد اين است كه شما علاوه بر به تصوير كشاندن اهداف در ذهن بطور واضح؛ سه شاخصه ديگر را نيز بايد در نظر بگيريد:

1) هدف شما بايد واقعگرايانه باشد.
2) هدف شما بايد قابل حصول باشد.
3) هدف شما بايد قابل اندازه گيري باشد.
فصل يكم - تعبيه و تكميل اهداف واقعگرايانه
هدف شما بايد واقعگرايانه باشد. اين بدان معني است كه در هدف شما؛ تواناييهايتان نيز لحاظ شده باشد. البته اين هدف مي تواند طوري تنظيم شده باشد كه مقصودش كسب يك ميليون دلار در عرض يكسال باشد، اما اين به احتمال زياد دور از واقعگرايي مي باشد چون فعلا از محدوده تواناييهاي شما خارج است.


هدف شما بايد قابل حصول باشد. اين شرط هم مانند شرط قبل ضروري است. دوباره ذكر مي كنم كه هدف شما بايد در حد توانتان باشد. در اين مورد مي توان يك مثال ذكر كرد كه اگر سعي شما بر اين باشد كه بطور متوسط در روز 250 تا 500 دلار كسب سود كنيد؛ شانس شما براي رسيدن به اين هدف بسيار بيشتر از رسيدن به يك ميليون دلار در سال در ابتداي تجارتتان است. منظور مرا اشتباه متوجه نشويد چون بنظر من اگر شما عملكردتان در راه هدفتان بسيار خوب باشد؛ دليلي ندارد كه شما نتوانيد آن را ارتقا دهيد. اما شما بايد حتما از يك هدف قابل دسترسي شروع كرده و سپس به آن بال و پر بدهيد. من اكيدا پيشنهاد مي كنم كه با يك هدف كوچك شروع كرده و سپس آنرا ارتقا دهيد.


هدف شما بايد قابل اندازه گيري باشد. اين چيزيست كه اكثرا مردم در آن اشتباه ميكنند. هركس دوست دارد ثروتمند شود يا اقبالي در بازار بدست آوريد. اين ممكن است بعنوان اهداف همه افراد درنظر گرفته شده باشد. ولي شما هم مي دانيد كه هدف واقعي اين نيست. هدف بايد قابل اندازه گيري باشد. شما بايد توانايي اين را داشته باشيد كه وقتي از هدف خود دور شده باشيد؛ خارج شويد و واقف باشيد بر اينكه چه زماني به اهداف مقطعي خود رسيده ايد. اگر هدف قابل اندازه گيري نباشد؛ شما گم خواهيد كرد كه الان در چه موقعيتي قرار داريد و اگر اوضاعتان خوب نيست اشراف نخواهيد داشت كه چگونه بطرف هدف تغيير مسير بدهيد.
فصل يكم - تعبيه و تكميل اهداف واقعگرايانه
در اوايل زمانيكه من شروع به تريد كرده بودم درباره چگونگي كسب سود تريدرهاي مختلف گفتگوهاي زيادي انجام دادم و زمان زيادي براي اين كار صرف كردم. من دريافتم هرچه بيشتر با تريدرها صحبت مي كنم بيشتر متوجه اين نكته مي شوم كه برآيند صحبت همه آنها به يكسو جهت گرفته مي شود.

مهمترين چيز براي تبديل شدن به يك تريدر موفق تعبيه اهداف واقعگرايانه و قابل اندازه گيري مي باشد. در واقع سعي و تلاش صرف براي كسب سود بدون داشتن هدف راهي به فنا دارد.

تاكيد اكثر تريدرهاي موفقي كه مورد مشورت من قرار گرفتند اين بود كه تعيين اهداف؛ نقش كليدي در موفقيتشان بازي كرده است. اين قدم اول براي پا گذاشتن در اين راه است. در تعيين اهداف نبايد فقط بر تعبيه اهداف واقعگرايانه و قابل اندازه گيري بسنده كرد بلكه شما احتياج داريد كه رسيدن به اين اهداف را بطور روزانه در ذهن خود متصور و مجسم نماييد.

”” چيزي كه به اندازه تعبيه اهداف ويژه؛ اهميت دارد اين است كه شما بايد خود را هر زمان و همه وقت در رسيدن به اين اهداف؛ موفق ببينيد. اگر نتوانيد خود را با چشم ذهنتان بصورت فرد موفقي ببينيد؛ براي تبديل شدن به فردي موفق شانس زيادي نخواهيد داشت و عملي نخواهد شد!““


بخاطر مي آورم كه يكي از مسايل مهمي كه تاكنون از يك تريد موفق به جان و دل پذيرفتم اين بود : ” چيزي كه به اندازه تعبيه اهداف ويژه؛ اهميت دارد اين است كه شما بايد خود را هر زمان و همه وقت در رسيدن به اين اهداف؛ موفق ببينيد. اگر نتوانيد خود را با چشم ذهنتان بصورت فرد موفقي ببينيد؛ براي تبديل شدن به فردي موفق شانس زيادي نخواهيد داشت و عملي نخواهد شد!“

چندي بعد ما بسيار درباره تكنيكهاي نگرش و تجسم صحبت خواهيم كرد. اما اميدوارم شما بر اين موضوع واقف شويد كه تعييه اهداف ويژه شما در چه درجه اي از اهميت قرار دارد و در نتيجه اش شما شاهد خواهيد بود كه چگونه با تغيير مواردي كه احتياج به تغيير دارد پيشرويتان ادامه پيدا خواهد كرد و بسرعت جا خواهد افتاد.

من به شما خواهم گفت كه بعبارتي وقتي من تريد خوبي انجام مي دهم و كسب سود مي كنم دليلش قطعا تمركزم بر اهداف خاصم بوده است و بعبارت ديگر؛ وقتي من تريد ضعيفي انجام مي دهم دليلش عدم اشرافم بر اهدافم بوده كه آن تريد را آنطور كه بايد و شايد با ديد روشن انجام نداده ام.
فصل يكم - تعبيه و تكميل اهداف واقعگرايانه
شما درخواهيد يافت كه چگونه اثر تمركز بر هدف؛ بطور وضوح در نتيجه تريدهايم مشخص خواهد شد. هرچه شما تمرين بيشتري بر روي تعبيه اهداف واقعگرايانه انجام دهيد؛ انجام آن در بستري استوار ميسرتر خواهد شد.
بعنوان يك نكته جانبي قابل ذكر است كه بر من مطلبي در تدريس نحوه تريد روزانه S&P500 بعضي اساتيد؛ روشن شده است . يكي از دروسي كه به دانشجويان تدريس مي شود اين است كه آنان بايد در طي مدت بيست روز پي در پي 250 دلار در روز كسب سود كنند. شما حتما خواهيد گفت 250دلار براي معاملات S&P500 و آنهم روزانه خيلي كم است اما آنچه براي دانشجويان مهم است اين است كه بتوانند در هدفشان واقعگرا بوده و قابل حصول بودن آنرا به حقيقت نزديك كنند. زمانيكه آنان به اين هدفها عينيت ببخشند آنان مي توانند سطح توقعشان را بالا ببرند و مانند هرچيز ديگر شما نيز به آهستگي و از كم شروع كرده و سپس اهداف خود را گسترش خواهيد داد.


بدينوسيله اكثر دانشجويان در طي اين بيست روز در رسيدن به هدف 250 دلار درروز بسيار موفق عمل كردند. حال كه آنان اين مرحله را با موفقيت پشت سر گذاشتند؛ ميتوانند هدف خود را فقط كمي ارتقا داده و البته كه همواره در جهت واقعگرايانه و قابل محاسبه بودن اينكار را تحقق مي بخشند. و مانند هر چيز ديگر ممارست و تمرين راهگشاي آنان خواهد بود.
بخش 3

پول در آوردن ربطی به زمان ندارد

اکثر افراد ذهنیاتی در مورد زمانی که طول میکشد تا بتوان مقدار مشخصی پول در آورد، دارند که البته این ذهنیات در بازار و معامله گری(Trading) کاربردی ندارند. یک معامله گر(Trader) میتواند ظرف چند دقیقه یا حتی چند ثانیه هزاران دلار پول بدست بیاورد، بدون اینکه کوچکترین زحمتی بکشد. این با طرز فکر اکثر افراد در مورد پول در آوردن، متفاوت است.
اکثر افراد اینطور بزرگ شده اند، و فکر میکنند که برای پول درآوردن مخصوصا پولهای بزرگ، لازم است زحمت زیادی کشید و زمان زیادی صرف کرد. وقتی من معامله کردن را شروع کردم، خانواده ام نمیتوانستند بفهمند که چطور در عرض چند دقیقه من هزاران دلار سود یا زیان میکنم. مردم عادی ظرف چند ثانیه هزاران دلار سود یا زیان نمیکنند. در اکثر شغلها برای سود یا زیان کردن به اندازه چند هزار دلار ، چند هفته وقت لازم است.
براي اکثر افراد موقعیتی که در آن با این سرعت پول بدست بیاورند، یا از دست بدهند، هیچوقت دست نمیدهد. ولی برای یک معامله گر(Trader) این کاریست که هر روز انجام میدهد. و برای یک معامله گر موفق بودن، لازم است با این حس خو بگیرید.
مشکل اینجاست که ذهن بسیاری افراد با چنین موقعیتی ناسازگار است. بخاطر طرز تربیت از کودکی، ما باورهای خاصی در مورد لیاقت خود برای پول درآوردن با این سرعت داریم. در بسیاری موارد یدست آمدن پول با سرعت زیاد، بقدری تعجب زده میشویم که فکر میکنیم واقعی نیست و ما نمیتوانیم اینقدر سریع پول زیادی در بیاوریم. این موضوع به دو مشکل اساسی منتهی میشود.
مشکل اول که سخت تر هم هست، اگر بصورت ناخودآگاه نتوانیم بپذیریم که ما لایق اینقدر سریع پول درآوردنیم، وقتی شانس به شما رو کند و پول زیادی در بیاورید ناخودآگاه خواهد گفت: « نه، نمیشود اینقدر سریع پولدار شد! بهتره یک راهی پیدا کنی که این پولو از دست بدی ! »
باور کنید یا نه، نهایتا دقیقا همین کار را میکنید. این قدرت ناخودآگاه شما را نشان میدهد. اگر شما باور مشخصی در مورد خود داشته باشید، ناخودآگاه شما میکوشد تا آن باور را به واقعیت نزدیک کند. مثلا اگر یک دفعه سود زیاد بکنید، حتما راهی برای برگرداندن و از دست دادن آن پول پیدا میکنید، چون عمیقا و بصورت ناخودآگاه این موضوع درست بنظر نمیرسد. مسلما در آن لحظه احساس خوشحالی و هیجان دارید، ولی ناخودآگاه شما در عمق، معتقد است که چیزی غلط است. سپس ناخودآگاه واقعا قدرتمند شما با اقتدار به خودآگاه شما غلبه کرده و راهی برای برگرداندن آن پولی که برای آن احساس لیاقت ندارید، پیدا میکند.
در فصل3، در مورد تمرینی صحبت خواهیم کرد که چطور با سودهای بزرگ کنار بیاییم و احساس راحتی کنیم. یاد خواهید گرفت که چطور احساس لیاقت و سزاواری برای اینگونه پولها داشته باشید، تا ناخودآگاه شما سعی نکند پول را از دست بدهد.
مشکل دوم این است که این تعارض روانی باعث میشود که مدت خیلی زیادی معامله را باز نگه دارید. این اتفاقی است که می افتد:
یک نفر وارد یک معامله میشود، و به هر دلیل موجه یا ناموجهی بازار دقیقا در جهت موافق اون حرکت میکند. وی دقیقا همان هزاران دلاری که صحبتش را کردیم، سود میکند. این البته عالی است، ولی مشکل اینجا بوجود می آید که فرد احساس میکند این معامله بسیار بسیار بیشتر باید سود بدهد. دلیل این احساس این است که بازار به سرعت در جهت موافق آنها حرکت کرده و آنها احساس میکنند که بازار باید در آن جهت ادامه دهد.
خوب همه ما میدانیم که بازار برای انجام هیچ کاری مجبور نیست. بازار فقط با دستورهای خرید و فروش حرکت میکند. من این موقعیت را همیشه می بینم. یک چیزی که باید به آن واقف بود، این است که بازار دقیقا با همان سرعت و راحتی که سود میرساند، میتواند سودها را با خود ببرد، دقیقا با همان سرعت و سهولت. بخاطر این حقیقت، شما باید از معاملات خود محافظت کنید، یعنی جابجا کردن دستور بستن معامله(حدضرر) و قفل کردن مقداری از سود. و البته معنای دیگری هم دارد، یعنی شما باید بلحاظ ذهنی هم خود را محافظت کنید.

فقط بخاطر اینکه بازار در دو دقیقه 1000 دلار سود رسانده، اصلا دلیل نمیشود که بازار باز هم در آن جهت حرکت میکند. بهیچ وجه دلیل نمیشود!!

اما تعداد زیادی از افراد در این طرز فکر گرفتار میشوند و این اشتباه بزرگی است. برای مثال در نظر بگیرید که شما نماد S&P500(فیوچر) را پیش فروش(short) کرده اید. دقیقا بعد از اینکه شما فروختید یک دستور فروش بزرگ با حجم 0 سهم فعال میشود. این دستور فروش باعث سقوط شدید بازار میشود. بعد از فعال شدن این معامله شما 2500 دلار سود در حسابتان دارید که ظرف مدتی کمتر از یک دقیقه بدست آمده است. شما مطمئنید که پس از سقوطی اینچنین سریع ، بازار آماده سقوط بیشتر نیز هست. ولی این لزوما درست نیست. در حقیقت، دقیقا اتفاق برعکس می افتد و دیگر پیش فروشی نیست. بازار شروع به بالارفتن میکند و مقدار زیادی از سود شما را با خود میبرد.
تنها راه کنار آمدن با چنین موقعیت هایی، آمادگی ذهنی برای اتفاق افتادن آنهاست. مطمئن باشید که اتفاق می افتد. بجای اینکه اینقدر مطمئن باشید که بازار حتما کاری که من فکر میکنم را میکند(و باز هم در جهت موافق حرکت میکند)، باید آماده باشید که هر چیزی ممکن است اتفاق بیافتد، مثلا اینکه کل سودی که ظرف چند لحظه بدست آورده اید، با همان سرعت از دست برود.
با آمادگی ذهنی برای چنین موقعیت هایی، شما با قوی ترین انگیزه خود عمل میکنید و اجازه نمیدهید که بخش چرب و نرم سودتان از دست برود. البته، در موقعیت فوق شاید بازار در جهت شما ادامه دهد، اما موقعیت مهمی که شما باید برای آن آماده باشید، این است که اگر ادامه نداد چکار کنید(جابجا کردن دستور حد ضرر(Stop loss) و قفل کردن سود نیمی از سهمهای معامله).
به یاد داشته باشید، عمل کردن با قوی ترین انگیزه برای محافظت از خودتان بسیار مهمتر از پیدا کردن موقعیت های خوب برای معاملات سوددده است. فکر نکنید که بازار باید در این جهت حرکت کند، چون اینهمه راه را با این سرعت آمده است. بازار مجبور به هیچ کاری نیست، صرفنظر از اینکه قبلا چه حرکتی کرده است. خود را برای هر کاری که بکند آماده کنید، در اینصورت شانس بسیار بالاتری برای نگهداری سودهایتان خواهید داشت.
حمیدرضا قاسمی آفلاین است Report Post   پاسخ با نقل قول نقل قول ترکیبی به این پیام پاسخ سریع
Old 21st December 2006, 09:25   #6
حمیدرضا قاسمی
Administrator

تاریخ عضویت: 4th December 2006
ارسالها: 3,692
حمیدرضا قاسمی ارسال پیام توسط یاهو به
پیشفرض RE: روان شناسی Emotion Free Trading

فصل پنجم

آيا شما استحقاق كسب درآمد را داريد

همانطور كه در فصل 3 ذكر شد؛ اكثر افراد در مورد اينكه چه مقدار كار و چقدر زمان لازم است تا مقدار معيني درآمد كسب شود؛ افكار تثبيت شده اي دارند. شغلهاي زيادي هم وجود دارد كه مقدار كاركرد افراد در سطح درآمدش تاثيرگذار نيست.

اينطور مسائل و طرز تفكرها در تريدكردن راهي ندارد. اكثر ما با اين طرز تفكر پرورش يافته ايم كه هر چه بيشتر كار كنيم درآمد بيشتري نيز كسب خواهيم كرد. افرادي با طرز تفكري متفاوت با آنچه ذكر شد در ميان ما زياد نيستند كه دريافته باشند با كوشش كم در زماني بسيار كوتاه كه تا حتي چند دقيقه نيز ميتواند محدود باشد انسان مي تواند به سودي بالغ بر هزاران دلار دست پيدا كند آنهم فقط با يك تلفن و سفارش تريد.خيلي ها با اين طرز تفكر غريبه هستند. و مهمتر آنكه اين طرز تفكر در تصور ذهني خيلي از افراد نيز نمي گنجد.

مثالي مي آورم؛ وقتي پدر شما 6 روز هفته و روزانه 11 ساعت سخت كار مي كند تا ناني سر سفره شما بياورد؛ اين طبيعي است كه شما هم به اين باور رسيده باشيد كه براي كسب درآمد؛ بايد زياد كار كرد پس شما كودكي خود را با اين هدف سپري مي كنيد.

بدينوسيله عقيده شما از همان ابتدا بر اين پايه شكل ميگيرد كه بدون كار سخت و طولاني مستحق درآمد زيادي نخواهيد بود. اينجاست كه تصور ذهني شما از خودتان از درجه اهميت بالايي برخوردار مي شود.

تصور دروني از خود يكي از مباحث سايكوسيبرنتيك مي باشد كه در بخش 3 درباره آن بحث خواهد شد اما اگر اجازه بدهيد پيش زمينه اي از عملكرد تصوير ذهني از خود را براي شما ترسيم كنم.


”” تصوير دروني از خود؛ تمام اعمال زندگيتان را كنترل مي كند و آن ذهنيتي است كه عقيده داريم درباره خودمان صدق مي كند. آن لزوما صحيح نيست ولي ما اعتقاد داريم صحت دارد. ““


همه ما تصوري از خود در ناخودآگاهمان داريم كه تصوير شخصي خوانده مي شود. تصوير شخصي تمام اعمال زندگيتان را كنترل مي كند و آن ذهنيتي است كه عقيده داريم درباره خودمان صدق مي كند. آن لزوما صحيح نيست ولي ما اعتقاد داريم صحت دارد.

اين تصوير شخصي از هر تصور ديگر شما قويتر است. بعنوان مثال وقتي اعتقاد ما بر اين باشد كه هيچكس استحقاق ندارد به سرعت و با سهولت در تريد خود درآمد زيادي كسب كند؛ و اين مساله درمورد خودمان بدون پيشبيني اتفاق بيفتد آنگاه تصوير شخصي ما در گوشمان خواهد گفت: ” اين نمي تواند درست باشد، مردم نمي توانند به اين سرعت پول كسب كنند.“ در نتيجه ناخودآگاه ما كه بواقع داراي قدرت زيادي نيز هست بدنبال راهي خواهد گشت تا اين سود را از دست بدهد. البته كه با اين تصوير ذهني؛ اين روند اجتناب ناپذير است. در اين شرايط خلاف اين تصوير ذهني عمل كردن بسيار سخت است. اين پديده در صدها مورد از گزارشهاي روانشناسان ديده شده و در نتيجه به اثبات رسيده است.

يك مثال خوب؛ سعي بر لاغر شدن افراد چاق است. اكثر اوقات افراد چاق از خود يك تصوير ذهني مبني بر وزن غير طبيعي و زياد نسبت به بقيه دارند. تلاش آنها بر كم كردن وزن به كمك اراده مي باشد. آنها ورزش مي كنند و غذاي سالمتر مصرف و از چربي دوري مي ورزند. همه اينها خوب است. اما در نهايت اكثر آنها نمي توانند وزن كم كنند ( يا كم كرده و دوباره چاق مي شوند) فقط به اين دليل كه تصوير قدرتمندي از خود تحت عنوان ”توشخصي چاقتر از بقيه هستي“ دائما روبروي آنها و در جنگ آنهاست.
تصوير شخصي بسيار قدرتمند تر از هر اراده ايست . بنابراين؛ تا زمانيكه آنها اين تصوير شخصي كه از خود دارند را عوض نكنند كم كردن و از دست دادن وزن اضافي براي آنها غيرممكن است. اما اگر قادر به تغيير اين تصوير شخصي شوند كم كردن وزن كاري سخت نخواهد بود. بعبارت ديگر اگر آنها بتوانند خود را شخصي لاغر ببينند؛ لاغر شدنشان مشكل نخواهد بود.

اين در مورد تريد شما نيز صدق مي كند البته وقتي خودتان را مستحق كسب سود ببينيد. بدليل اينكه تصوير شخصي هميشه برنده است در نتيجه اگر تصوير شخصي شما حاكي از اين باشد كه نمي توان بسرعت كسب سود كرد؛ پس شما در حال مقاومت در برابر كسب سود توسط آن تصوير شخصي خواهيد بود.

مانند مثال كم كردن وزن؛ شما وقتي موفق خواهي بود كه تصوير شخصي خود را تغيير دهيد. اين تصوير بايد نشانگر شخصي باشد كه در فضاي تجارت مستحق كسب سود است. اگر تا كنون نتوانسته ايد اين تصوير را در خود بسازيد سعي بر تغيير تصوير قبلي و ترسيم اين تصوير داشته باشيد. تكنيكهاي سايكوسيبرنتيك موجود در بخش سه به شما ياد خواهد داد كه چگونه تصوير شخصي را عوض كنيد تا خود را مستحق كسب سود در تريدتان بيابيد.
حمیدرضا قاسمی آفلاین است Report Post   پاسخ با نقل قول نقل قول ترکیبی به این پیام پاسخ سریع
Old 21st December 2006, 09:26   #7
حمیدرضا قاسمی
Administrator

تاریخ عضویت: 4th December 2006
ارسالها: 3,692
حمیدرضا قاسمی ارسال پیام توسط یاهو به
پیشفرض RE: روان شناسی Emotion Free Trading

فصل 6

روشهاي تريد

این کار نوع ناشناخته ای در دنیایی بدون روش هست به طوری که اهمیت این کار چنان است که مجموعه روشهایی را شما معتقدانه دنبال میکنید
اجازه بدید صادق باشم .معامله گری واقعا قانونی ندارد شما می توانید در هر جایی که خواستید انجام بدهید
در هر زمانی که خواستید عمل کنید .
شما می توانید موقعیتهای خروجی تان را اضافه و کم کنید و می توانید مثلا به طور معمولی واقعا معامله نکنید.
تنها چیزی که می تواند جلوی شما را از مشارکت بگیرد فقدان پول مورد نیاز برای معامله است
بعداز ان شما تصمیم میگیرید که چه کار می خواهید بکنید . وچه زمانی می خواهید ان را انجام دهید
بسیاری از کارهای دیگر که اجازه ازادی زیادی بدهند وجود ندارند
زیرا روشهای روشنی واقعا اینجا موجود نیست .شما نیاز دارید که خودتان دست بکار شوید
در غیر این صورت شما احتمالا باید غرق در تمام احتمالات مختلف این بازار شوید
اگر شما تصمیم گرفتید بدون هیچ روشی معامله کنید من به شما قول می دهم موفق نخواهید شد.
ازادی عمل خوب است اما شما نیازمند چیزی هستید که من ان را اساسا ازادی قانونمند می نامم.
ان به این معنی است که شما باید بتوانید هنگامی که خواستید معامله کنید. اما معاملاتی که شما انجام می دهید نیاز به از بین بردن روشهای تحت عمل شما دارد
روشها به شما کمک خواهد نمود با ثبات قدم بیشتری در رابطه با معاملاتتان داشته باشید
انها به شما کمک می کنند تا از اشتباهات تخیلی که می تواند حساب شما را کم کند پرهیز کنید
حدودا یک مرتبه هر 6 ماه من یک سری روشهای معامله ای جدید برای خودم نوشتم . این روشها به من کمک کرد با معامله ام قانونی باشم
و شما بدانید عجیب تر از هر چیزی این است که زمانی من یک روز بد داشتم و دلیلش این بود که من یک یا بیشتر روشهایم را دنبال نکردم و البته عکس قضیه هم معمولا درسته.
اگر من یک روز معامله خوبی داشتم بدلیل این بود که روشهایم را دنبال نکرده بودم.
موضوع این نیست که در چه نوعی از معامله در حال کارهستید
(معامله متناوب . معامله روزانه. . معامله کوتاه مدت)
شما نیاز دارید با روشمند کردن معامله تان با روشهای روشن مخصوص به خودتان بالا بیایید.
مشکل این است که اغلب مردم نمی خواهند روشهای شخصی خودشان را ارتقا دهند چون اگر انها عمک می کردند مجبور می شدند به خاطر نتایجشان مسوولیت داشته یاشند و همین طور ما همه می دانیم اکثر مردم نمی خواتهنی مسوولیتی در قبال عمشان داشته باشند
اما همچنین ما می دانیم تنها راه موفقیت در معامله پذیرفتن مسوولیت 100% و عمل به علاقه بیشتر شخصی خودمان است
برای کسانی که نمی دانند .. من روزی فیوچرهای s&p500 را تقریبا منحصرا معامله کردم. من روشهایم را در جولای 1998 ارتقا داده بودم . من فکر کردم ممکنه کمکی باشه به شما برای دیدن چیزی که روشهای من مشابه اش است
و من سعی خواهم کرد یک توضیحی از هر روش مانند انچه معامله من لازم دارد بدهم
دقیقا چگونگی روشهای من که د رداخل رایانه من در اداره ام ضبط شده دیده می شود
حمیدرضا قاسمی آفلاین است Report Post   پاسخ با نقل قول نقل قول ترکیبی به این پیام پاسخ سریع
Old 21st December 2006, 09:27   #8
حمیدرضا قاسمی
Administrator

تاریخ عضویت: 4th December 2006
ارسالها: 3,692
حمیدرضا قاسمی ارسال پیام توسط یاهو به
پیشفرض RE: روان شناسی Emotion Free Trading

قوانین برای معامله
1. همیشه یک دستور توقف بکار ببرید
(من هرگز یک معامله را بدون دستور توقف نمی گذارم)
2. بعد از 3 معامله ضررده در یک روز معامله را متوقف کنید
( من می خواهم از فرو رفتن خودم در یک چاه بزرگ پرهیز کنم)
3. اگر من 100واحد+ سود در یک معامله بدست بیاورم من حد توقفم را برا ی سربه سر شدن حرکت خواهم داد
( اگر من یه پول حسابی در یک معامله بدست بیارم من به خودم اجازه نمیدم پولم روی معامله ای از دست بره)
4. فقط یک حر کت را در بازار بکار ببرید
( من معمولا خ.ودم را به زحمت می اندازم اگر یک احساسی در مورد بازار و عمل روی ان داشته باشم . من بیشتر زمانی موفق هستم که یک شکل نمودار یا یک دلیل فنی را برای ورود به بازار داشته باشم)
5.رموز معامله گران سطوح مختلف را استفاده کنید انها عمل می کنند !!!
( این یک روش هست من با هم برای معامله روزانه درs&p ها قرار می دهم . این شامل تمام فنونی را که برای معامله استفاده می کنم می شود)
6. روی حجم نوعا تعطیلات ترید نکنید. فرصتهای بسیار کند بد. بیرون رفتم .تماشای یک فیلم . هر چی!
(اکثرا در هر موردی که من معامله می کنم در این نوع از بازارها معاملات موفق من بسیار کوچکند و ضرر های من بسیار بزرگ . به لعنت خدا هم نمی ارزه)
7.همیشه با بهترین علاقه مندی در تخیل عمل کنید
( این چیزی است که من سعی دارم و انجام می دم و هر معامله ای را قرار می دهم . من تشخیص می دهم که تنها مسوول نتایجم هستم)
8.معامله با ثبات روی قیمت بالای سمت بلند و قیمت پایین سمت کوتاه
(من منطقه قیمتی برای کمک به ماندن روی سمت درست بازار بکار می برم)
9. همیشه دنبال خطوط سیگنال برای کمک
به خودتان برای اجرا کردن معاملاتتنان بگردید
(این تکنیک پیش فرض بازار است که من برای کمک به خودم مناطق حمایتی و مقاومتی را استفاده می کنم .)
10. با معاملاتتان راحت باشید . اگر لذت بخش و سرگرم کننده نیست . به انجامش نمی ارزه
( این فی نفسه روشن است. ااگر شما از ان لذتی نبرید شما مموفق نخاهید بود)
11.شما مجبور نیستید هر روز ترید کنید
( بعضی مواقع من بازار را ترک می کنم و برای یک روز فراموشش می کنم . این کار معمولا نیروی تازه ای به من می بخشد)
12.صبر کنید تا اینکه بازار به شما نشان دهد که ایا یک قالب زمانی راهی عالی هست یا نه . برای صبور بودن صبر کردن . صبر کردن برایذ یافتن فرصتی برای ترید
( یک قالب زمانی یک فن دنباله دار معامله است که من پیوسته زیر نظر دارم)

انها روشهای دقیقی هستند که من هر یک را و هر روز استفاده می کنم و این کار تقریبا خودکار است.
بعد از یک معامله روزانه من به روشهایم نگاه می کنم و می بینم که من انها را دنبال نکرده ام مانند انچه که من باید می داشتم و دوباره عکس قضیه درست است. بعد از یک روز خوب من به انها نگاه خواهم کرد و می بینم که من انها را بسیار خوب دنبال کردم
من واقعا معتقدم توانایی من برای دنبال نمودن این روشهای دقیق هست یک بازتاب مسیر از اینکه چگونه پولی بسیار زیا د با معامله کردنم خواهم ساخت
بیشتر من اینها را دنبال می کنم بهتر هم ترید می کنم
من کاملا مطمین هستم همین امر برای شما اتفاق می افتد .بنابراین من خواهم گفت شما می خواهید بالا بیایید با یک سری از روشهای مخصوص به خودتان. شما می توانید قطعا استفاده کنیدروشهای
من را همانند یک راهنما
اما مهم این است که شما با این روشهایی که شما را ارتقا می دهد راحت باشید
من می دانم که من با روشهایم راحت هستم
شما نیاز به عمل به ان با روشهای خودتان دارید
اگر شما راحت نیستید انها بسیار سخت خواهد بود دنبال کردن برای شما
و احتمالات سود اور بودن
بسیار کم خواهد بود
چیزی که در ترید کردن مشترک هست وسوسه عدم پیروی از روشهایتان فقط در این زمان است
ای امر ناشی می شود از احتمال واقعا زیادی از نتایج هیجان انگیز که ممکن هستند
این دامی است که بسیاری از تریدرهای مبتدی( وهمچنین تعدادی با تجربه)درونش می افتند
این دام براحتی باعث سقوط می شود چون بسیاری از مردم ترس وحشتناکی را از دست دادن را
روی یک حرکت بزرگ دارند
یک مثال خوب می تونه این باشه که زمانی که شما میبینیدDow Jones
250 واحد بالا می رود و شما احساس میکنید که بنابراین شما باید راهی را پیدا کنید برای بدست
اوردن بازاربزرگ s&p حتی اگر این کار بسیار ی از روشهای شما رو که عمل می کنید نقض کند
..................
بپرهیزید از ریختن تمام سرمایه دراین دام.انجام یک ترید بدلیل ترسیدن شما از ازدست دادن یک حر کت بزرگ عمل درزمینه بهترین علایق شما نیست
........................................

بپرهیزید از ریختن تمام سرمایه د راین دام.انجام یک ترید بدلیل ترسیدن شما از ازدست دادن
یک حر کت بزرگ عمل درزمینه بهترین علایق شما نیست
من به شما اطلاع دادم . تقریبا هر روز حرکتهای بزرک وجود دارد
در کنار اینها اغلب مردم به راه واقع بینانه ای برای از دست دادن حرکتهای بزرگشان نمی اندیشند
زمانی که شما یک فرصت را از دست دادید شما تمایل به فکر کردن غیر واقعبینانه در موردش دارید
شما به پایین و بالای حرکت بزرگ نگاه می کنید و با خود فکر می کنید که شما می توانید
حرکت کاملی را بگیرید من فکر می کنم ما همه می دانیم که این شبیه چیزی که اتفاق می افتد نیست
اما ذهن ما فریبهایی را روی ما عمل می کند و می گوید که ما نباید از دست می دادیم
بازرا حرکت را متوقف نمی کند اگر شما فرصت قبلی را بدست نیاورید دنبال دیگری می گردید
به ذهنتان اجازه ندهید شما را فریب دهد
بشیتر شما روشهای خود را دنبال می کنید . اغلب به خود اعتماد می کنید و به نتایج خود بهتر
بیاد داشته باشید فقط شما مسوول نتایج خود هستید . خوب یا بد.
داشتن یک سری از روشها به شما کمک می کند که خوب بیش از بد باشد
بخش 7 - اجرای بی نقص
خیلی از مردم به اشتباه فکر می کنند که اجرای بدون نقص به این معنی است که همیشه بالا بفروشیم و پائین بخریم. اجرای بدون نقص به این مفهوم نیست. در حقیقت خیلی نادر اتفاق می افتد که در تمام معامله ها بالا بفروشیم و پائین بخریم. شما لازم نیست که با قیمت بالا بفروشید و با قیمت پائین بخرید تا سود کنید.
درواقع اجرای بدون نقص به معنی عمل کردن در بهترین موقعیت (یا خارج شدن از معامله و یا انجام معامله) است، که این موقعیت از نظر شما یک فرصت بدون شک و تردید است. متاسفانه این بحث در گفتار بسیار ساده تر از عمل می باشد. اما این بدین معنی نیست که شما نمی توانید بیاموزید که چگونه این کار را انجام دهید.
روشهاو سیستمهای مکانیکی بسیاری برای انجام این کار وجود دارند اما حتی باوجود استفاده از این روشهای اثبات شده ممکن است که سیستم با ضرر مواجه شود. که دلیل آن عدم وجود اجرای بدون عیب و نقص است.
مجددا تاکید می کنیم که اجرای بدون نقص به معنی یک معامله کامل نیست بلکه به معنی عمل کردن سریع در فرصتهای بدست آمده است. خیلی از مردم فکر می کنند که بسیار ریسک پذیر هستند ولی در واقع آنجه که آنها می خواهند یک نتیجه تضمین شده و امن است. اما ممکن است که شما اهل ریسک کردن نباشید ولی هنوز نتایج تضمین شده ای بدست آورید. در واقع این دو(نتیجه تضمین شده و ریسک کردن) با هم در تضاد هستند.
و به همین دلیل هم هست که بیشتر مردم در مورد بهترین زمان و فرصت برای معامله شک دارند. افراد معمولا بهترین نتیجه را هم می خواهند اما متوجه می شوند که هیچ تضمینی برای یک نتیجه خوب وجود ندارد ، در نتیجه نمی توانند در بهترین زمان معامله را انجام دهند.
در معامله، چیزی به اسم نتیجه تضمین شده وجود ندارد. در حقیقت با هر معامله شما سرمایه و خودتان را در معرض ریسک و خطر قرار می دهید. این چیزی است که شما باید یادبگیرید با آن زندگی کنید تا بتوانید در معاملات پیشرفت کنید. هیچ انتخاب دیگری هم وجود ندارد. شما باید با ریسک کردن احساس آرامش کنید.
مارک داگلاس ،نویسنده کتاب بازرگان قانونمند، بین معامله و قمار این مقایسه را انجام داده:" در مقایسه با معامله، بسیار ساده تر است که ریسک انجام داده و در قماربا نتایج کاملا تصادفی و بر مبنای احتمالات آماری شرکت کنید چون که همه چیز کاملا تصادفی است. اگر که شما با پول خود قمار انجام می دهید در حالیکه می دانید نتیجه ای کاملا تصادفی دارد، پس هیچ راه منطقی وجود ندارد که شما بتوانید پیش بینی کنید که نتیجه این قمار چه خواهد بود. در نتیجه شما هیچ مسئولیتی برای نتایج در صورتی که مثبت نباشند نخواهید داشت."
اما معامله متفاوت از قمار خواهد بود. آینده تصادفی نخواهد بود. حرکت بازار توسط اعمال بازرگانان که چه عقیده ای نسبت به آینده دارند، مشخص می شود، و چون بازرگانان با اعمالی که بر اساس عقایدشان انجام می دهند، آینده را می سازند پس نتیجه اعمال آنها تصادفی نخواهد بود.
داگلاس این چنین ادامه داده است که: "این موضوع گزینه مسئولیت پذیری را به معامله اضافه می کند که در موقعیتها و کارهای کاملا تصادفی وجود ندارد و بسیار مشکل است که از آن اجتناب کرد. هر چه میزان مسئولیت پذیری بالاتر باشد به این معنی است که میزان بیشتری از اعتمادبه نفس شما در معرض خطر قرارمی گیرد و در نتیجه شرکت شمارا در معاملات مشکلتر می سازد. انجام معامله تمام راههایی را که شما باید در نظربگیرید تا نتیجه راضی کننده تری بدست آورید را در اختیار شما قرار می دهد."
این که شما خودرا سرزنش کنید برای کاری که به گونه ای متفاوت می توانستید انجام دهید به دلیل کمبود اجرای بدون عیب روشها یا سیستمهای معامله شما است.
مشکل نبردی است که شما نمی توانید در آن پیروز شوید. در بازی معاملات، شما کامل نخواهید بود. پس سرزنش کردن خودتان هیچ معنی ندارد چون شما دارید خود را برای چیزی سرزنش می کنید که نمی توانید تغییر دهید.
منظور من را اشتباه برداشت نکنید، منظور من این نیست که از خودتان برای اینکه در معامله اشتباه کرده اید ناراحت شوید. منظور من این است که ابتدا یک موقیعت را تحت پوشش قرار دهید و سپس اجازه دهید که بازار با روش شما ادامه پیدا کند در حالیکه شما از بازار خارج هستید. این بی معنی است که خودتان را برای این چنین مسائل ناراحت کنید. شما حتما نباید کامل باشید تا بتوانید در بازار سود کنید و پول بدست آورید. لطفا همیشه این را به خاطر داشته باشید.
تنها راهی که شما می توانید دراجرای بدون عیب موفق شوید، تمرین، تمرین و تمرین است.مانند مهارتهای دیگر باید که این کار برای شما به صورت یک عادت شود. و تنها راه برای تبدیل آن به یک عادت زیاد انجام دادن آن است.
این یعنی که شما دو انتخاب دارید. اول اینکه مقداری مشخص از پول خود را برای آموزش کنار بگذارید. شما باید یک تصمیم آگاهانه برای انجام معاملات خود بدون شک داشته باشید. به یاد داشته باشید که این یک تمرین است. شما واقعا نمی توانید برای از دست دادن پولتان نگران شوید. شما باید قوانینتان را بدون خطا دنبال کنید. هر چه بیشتر ان تمرینات را انجام دهید برای شما ساده تر خواهد شد.
از آنجائیکه این یک تمرین آموزشی است، من پیشنهاد می کنم که یک معامله کوچک (مانند mini-S&P ) انجام دهید. در نتیجه، قسمت کمتری از سرمایه شما در خطر خواهد بود. مطمئنا تمام افراد می خواهند که در معاملات سود کنند، اما شما نباید درباره این موضوع فعلا نگران باشید. شما لازم است که در حال حاضر درباره انجام سزیع معامله در زمانی که فرصت مناسب می یابید، بیاندیشید. تنها مساله ای که اکنون مهم است انجام بدون عیب است و اینکه نتیجه معاملات خوب و یا بد است مهم نیست.
این تمرین ساده نخواهد بود، پس شما نباید خیلی به خودتان سخت بگیرید. هر چه بیشتر اشتباهات خود را قبول کنید، ساده تر می توانید برای تلاش بعدی اقدام کنید. اگر شما اشتباهی می کنید، خود را سرزنش نکنید. خود را تشویق کرده تا دوباره تلاش کنید.
من فکر می کنم که این یکی از مشکلترین مسائل تجار است. تجار خود را به خاطر اشتباهاتشان سرزنش می کنند. شما نباید خیلی سخت بگیرید. خیلی از مردم با خودشان سختتر از دشمنانشان برخورد می کنند.
به یاد داشته باشید که، هر چه شما بیشتراز خودتان به علت اشتباهات گذشته ناراحت شوید، بیشتر این اشتباهات را تکرار می کنید و این اشتباهات در نتایج معاملات شما بیشتر ظاهر خواهند شد. خودتان را به خاطراشتباهاتتان ببخشید و به کارتجارتتان ادامه دهید.
من یک پیشنهاد دیگری هم برای یادگیری اجرای بدون عیب دارم که استفاده از این روش برای برخی از مردم ساده تر است. این روش مخصوصا برای تجار تازه کار که هنوز راجع به در خطر بودن پولشان در بازار نگران هستند، مفید می باشد.
همانطور که قبلا هم گفتم، تنها راه برای یادگیری اجرای بدون عیب تمرین می باشد. یکی از بهترین راههایی که من برای یادگیری اجرای بدون عیب می دانم بدون اینکه پول واقعی بخطربیافتد استفاده از "پول دلالی شبیه سازی شده است".
در اصل، تمام اینها به یک صورت کارمی کنند. شما یک حساب شبیه سازی شده (بدون پول واقعی) باز می کنید و معاملات خود را در این حساب بگذارید به طوری که با حساب واقعی خود همین کار را می کنید. آنها دلالان واقعی هم دارند که سفارشات شمارا انجام می دهند و حتی تمام گزارشات حساب و معاملات شما را هم دارند و برای شما می فرستند.
این تا اینجا بهترین روش برای یادگیری اجرای بدون عیب بدون درخطر انداختن پول است. برای تجار تازه کار یا برای افرادی که مشکلات اساسی در اجرای بدون عیب دارند، یک حساب دلالی شبیه سازی شده تنها چیزی است که برای تمرین اجرای بدون عیب می تواند استفاده شود.
کمپانی دلالی شبیه سازی شده که من بیشتراز همه با آن آشنائی دارم با نام آدی ترک می باشد. من شخصا ازاین حسابهااستفاده کرده ام واز اینکه آنها اینقدر شبیه حسابهای واقعی هستند بسیار راضی هستم. هر سفارش مهر زمان دارد، ودر سفارشهای توقف افتی وجود دارد، و سیستمهای کامپیوتری آنها برای هر سفارش یک پرسازی (fill) واقعی دارد.
به عقیده من، کسی که نمی خواهد پول خود را به خطر اندازد و می خواهد اجرای بدون عیب را بیاموزد، این بهترین راه است. بامبلغ 150-250$ درماه (با توجه به اینکه شما گزارش حساب روزانه یا ماهانه می خواهید به صورت فکس دریافت کنید)، می توانید توسط شرکت آدیترک تمرین اجرای بدون عیب را انجام دهید. چون این تنها راهی است که می توانید در اجرای بدون عیب موفق شوید.
حمیدرضا قاسمی آفلاین است Report Post   پاسخ با نقل قول نقل قول ترکیبی به این پیام پاسخ سریع
Old 21st December 2006, 09:28   #9
حمیدرضا قاسمی
Administrator

تاریخ عضویت: 4th December 2006
ارسالها: 3,692
حمیدرضا قاسمی ارسال پیام توسط یاهو به
پیشفرض RE: روان شناسی Emotion Free Trading

فصل 12

معامله روی کاغذ پس از ضرر کردن

دوست خوب من الکساندر چندی پیش این سر قلم را به من داد و فکر میکنم هر معامله گری می تواند از آن آموزش ببیند.متوجه شدید که الکساندر یک معامله گرموفق تالار(off- the- floor) است. یکی از مهمترین دلایل موفقیت او (در حالیکه دیگران چنین نیستند)به این خاطر است که از روش های فوق العاده ای جهت حفظ انضباط (دیسیپلین ) در معاملاتش استفاده میکند. قصد دارم راجع به یکی از این روش ها که به راحتی میتوانید آن را در معامله های خود مورد استفاده قرار دهید توضیح دهم. در اینجا مشکلی که در بسیاری از معامله گران تالار مشاهده میکنم را مورد بررسی قرار میدهیم:
هنگامیکه آنها در یک معامله شکست میخورند(چه شکست 300 دلاری و یا 3000 دلاری باشد)، تمایل پیدا میکنند که بلافاصله پول خود رابه هر طریقی پس بگیرند(ترجیحا در معامله بعدی). اما آنچه که انجام می پذیرد ایجاد یک قالب ضعیفی از ذهن است.
یک لحظه فکر کنید، هنگامیکه چیزی را از دست میدهیم (مخصوصا پول) میخواهیم هر چه سریعتر آنرا پس بگیریم. در حالت ناخودآگاهی ، از بدست آوردن پول در حداقل زمان ، تقریبا ناامید هستیم .
همانطور که اطمینان دارم متوجه شده اید،این گونه عقاید، معمولا شما را از موفقیت در معامله بعدی دور میکند. بنابراین اگر در معامله بعدی تصمیم نادرستی بگیرید ، دو معامله ناموفق متوالی خواهید داشت و احتمالا این چرخه تا زمانیکه بتوانید خودتان را در قالب صحیح ذهن بیابید ، ادامه می یابد.
به همین دلیل می خواهم روش جدیدی را امتحان کنید که فکر میکنم کمک زیادی به شما میکند. بعد از معامله ناموفق بعدی آنچه که شما باید انجام بدهید این است: " معامله روی کاغذ"
درست است ! اجازه دهید معامله بعدی تان یک" معامله روی کاغذ "باشد. معامله را همانطور که درحالت عادی انجام میدهید ،ادامه دهید. فرصت بدست آمده بعدی این است که معامله واقعی انجام نمی دهید. فقط این کار را روی کاغذ انجام می دهید.
اما باید آنرا تا حد ممکن واقعی جلوه دهید . آنرا بگونه ای بنویسید آنچنان که یک معامله واقعی را انجام میدهید. حتی تلفن را بردارید و تظاهر کنید که سفارش معامله خود را به کارگزارتان میگویید ، سپس معامله را خیلی عادی ادامه دهید. بیاد داشته باشید که نقطه توقف معامله(استاپ) را قرار داده و (بطور فرضی) در صورتی که بازار در مسیر شما حرکت کرد جابجا کنید(تریل استاپ).

"" اگر قصد دارید این کار را انجام دهید،جدی گرفتن آن خیلی مهم است.اگر خیال دارید به بازار نگاهی بیاندازید و بگویید،باید این کار را میکردم یا ان کار را ، فقط وقت خود را تلف می کنید.""

اگر قصد دارید این کار را انجام دهید،جدی گرفتن آن خیلی مهم است. اگر خیال دارید به بازار نگاهی بیاندازید و بگویید،باید این کار را میکردم یا ان کار را ، فقط وقت خود را تلف می کنید. انجام این کار باید حقیقی باشد ،چه پنج دقیقه وقت صرف کنید و بعد از آن، از"معامله روی کاغذ" خارج شوید و یا اینکه دو ساعت وقت صرف شود و شما نقطه توقف معامله را در حالیکه بازار در جهت مسیرتان حرکت میکند جابجا کنید،برای کمک به خودتان بایستی آن را جدی بگیرید.
این کار دو نکته مثبت برای معاملاتتان دارا است:1) به انضباط در کارهایتان کمک خواهد کرد بطوریکه یاد می گیرید، نیازی نیست بلافاصله پس از معامله ناموفق به بازار باز گردید تا موفق شوید.
2)مهم تر از آن ، به ضمیرناخودآگاه شما فرصتی می بخشد تا خود را از تبعات معامله ناموفق "رها سازید". به عبارت دیگر بیشترین ضربه روحی را درست بعد از معامله ناموفق حس می کنید. اما همچنان که زمان می گذرد، ضربه روحی دور می شود و یافتن موقعیت های موفقیت آمیز آسان تر می شود.
پس، انجام اینگونه معاملات روی کاغذ، به شما فرصتی می دهد که همه چیز را در مورد معامله ناموفق خود فراموش کنید و مجددا ،اگر به خودتان فرصت بدهید، هرگز از دنبال کردن بازار، مضطرب نشده و دو معامله بد متوالی نخواهید داشت .این کار عملی است . امتحان کنید.
حمیدرضا قاسمی آفلاین است Report Post   پاسخ با نقل قول نقل قول ترکیبی به این پیام پاسخ سریع
Old 21st December 2006, 09:29   #10
حمیدرضا قاسمی
Administrator

تاریخ عضویت: 4th December 2006
ارسالها: 3,692
حمیدرضا قاسمی ارسال پیام توسط یاهو به
پیشفرض RE: روان شناسی Emotion Free Trading

فصل 13

خودسازي



چنانچه مي خواهيد تا سطح یک تريدر موفق ارتقاء یابید، لازم است كه به خودسازي بپردازيد. اگر قبلا اين كار را انجام نداده ايد، لازم است که اين موضوع را درك نماييد كه بازار هميشه صادق است و شما مي توانيد مادامي كه چارچوب ذهني انعطاف ناپذيري را به رفتار آن تحميل ننموده ايد، به كسب سود از آن بپردازيد. به عبارت ديگربر روي يك عقیده و سرباززدن از پذیرش این موضوع که ممکن است در باره مسیر بازار اشتباه کرده باشید پافشاری ننمایید. هر تريدر موفقي مي داند كه مي تواند به همان سادگي كه درست عمل مي كند، اشتباه كند.
شما نياز به اين داريد كه ترس از خطا كردن را كنار بگذاريد. به طوري كه بتوانيد به نظاره بازار و ملاحظه آن از ديدگاهي شفاف و بي طرفانه بپردازيد. اگر نتوانيد آن را كنار بگذاريد، همين ترس موجب خطاي شما و اخذ تصميمات نادرست مي گردد. دليل اين موضوع اين است كه اگر توجه خود را بر ترستان متمركز نماييد، ضمير نیمه هوشیار شما براي خروج از آن ترس وارد عمل شده و منجر به تحمل زيانهايي مي شود كه سعي مي كنيد از آنها دوري كنيد. اين قضيه همواره رخ خواهد داد. ضمير نيمه هوشيار ما بر اساس اين روش كار مي كند. به هر چيز فكر كنيد همان را كسب خواهيد نمود (ما در بخش سوم به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت).
براي بهسازی به عنوان يك تريدر،‌ همچنين نياز به مجموعه اي از قوانين تعريف شده معامله نيز خواهيد داشت تا رفتار معامله گري شما را هدايت نمايد. بايد ياد بگيريد كه چطور به اين قوانين وفادار بمانيد بدون توجه به اينكه چگونه به زير پا گذاشتن آنها وسوسه مي شويد و به نظر من گاهي اوقات به شكستن آنها وسوسه خواهيد شد. ترس از خطا كردن موجب مي شود كه بخواهيد قوانين خود را زير پا بگذاريد (خصوصاً در ابتدای کار) اما شما بايد از شكستن قوانين خود پرهيز كنيد مهم نيست كه چگونه وسوسه مي شويد. قوانين شما موجب مي شود كه در راستاي كسب بهترين منافع شخصي عمل كنيد. مطمئناً شكستن قوانين موجب مي شود كه در راستاي كسب بهترين منافع شخصي عمل ننماييد.
مهمترين چيز در خودسازي يادگرفتن بي طرف بودن و احتراز از درگير ذهنيات شدن است . از سوي ديگر چنانچه شما با مقصر دانستن بازار يا ساير عوامل از پذيرش خطاهاي خود سر باز زنيد آشكارا درگیر ذهنيات می گردید. اگر اين اتفاق بيفتد، خودسازي اگر غير ممكن نباشد بسيار مشكل خواهد بود.
براي خودسازي شما بايد با خود رو راست باشيد. تنها شخص شما مسؤول نتايجي هستيد كه بدست مي آوريد. مقصر دانستن بازار، بروكر، تريدرهاي كف بازار در هر صورت تنها موجب به تعويق افتادن خودسازي مي شود. هرچه ذهنیاتی که ما به آنها معتقدیم کمتر شود، به صورت واضح تری قادر به دیدن آنچه که واقعا در بازار و در درونمان می گذرد خواهیم بود. هرچه این وضوح بیشتر شود ما بیشتر خواهیم آموخت و بیشتر رشد خواهیم کرد. هنگامی که عادت کردید که در راستای منافع شخصی خود عمل کنید، راحت تر اقدام به تصمیم گیری های مناسب علیرغم شرایط محیط خواهید نمود. و دقیقا همانند عادات بد، عادات خوب هم قوی و نیرومند می شوند. اما اینکار نیاز به صرف وقت و تلاش دارد.
هیچ کس دوست ندارد که خطایش را بپذیرد، اما این دقیقا همان چیزی است که برای خودسازیمان به آن نیازمندیم. اگر با اشتباهات خود روبرو نشویم، به سادگی به تکرار آن ها پرداخته و این خطاها تبدیل به عادتی قوی و قویتر می شوند. بدیهی است که می خواهیم از این وضعیت احتراز نماییم.
پذیرفتن مسوولیت اعمالمان اولین قدم در خودسازی است. درک نمایید که هر آنچه که بدست می آوریم نتیجه تصمیماتی است که خود اتخاذ نموده ایم. هیچ کس دیگری مسوول نیست. مقصر دانستن ديگران تنها منجر به كند شدن فرآيند يادگيري مي شود. اگر شما به صورت ضعیف (نادرست) اقدام به معامله نموده و پول خود را از دست داده ايد، مسببش خودتان هستيد از سوي ديگر اگربخوبی معامله کرده و پولي بدست آورده ايد، باز هم مسببش خودتان هستيد.
شما به خودسازي خود خواهيد پرداخت هنگامي كه بپذيريد كه شما تنها مسؤول نتايجي هستيد كه بدست آورده ايد. شما بايد با شرايطي كه در واقعيت وجود دارد (نه ذهنيات) روبرو شويد.آنچه را كه براي اثر بخشي بيشتر بايد بياموزيد يا تغيير دهيد بشناسيد و سپس به صورت روزانه به خودسازي خود بپردازيد. به اندازه اي كه فكر مي كنيد سخت نيست و يادگرفتن خودسازي هميشه منجر به كسب بهترين منافع شخصي شما خواهد شد.
حمیدرضا قاسمی آفلاین است Report Post   پاسخ با نقل قول نقل قول ترکیبی به این پیام پاسخ سریع
تبلیغات
محل تبلیغات
پاسخ


پاسخ سریع
پیام:
Remove Text Formatting
Bold
Italic
Underline

Insert Image
Wrap [QUOTE] tags around selected text
 
Check Spelling
Decrease Size
Increase Size
گزینه ها

کاربرانی که در حال مطالعه این موضوع هستند: 1 (1 عضو و 0 مهمان)
yones

قوانین ارسال
موضوع جدید ارسال کنید
پاسخ ارسال کنید
فایل پیوست ضمیمه کنید
پیام خود را ویرایش کنید

vB code فعال
Smilies فعال
[IMG] فعال
HTML غیرفعال






مراجعه سریع

محل تبلیغات

ساعت: 17:35 بوقت GMT +3


Powered by: vBulletin Version 3.6.8
Copyright © 2000-2006 Jelsoft Enterprises Ltd.

vBFarsi Language Pack Version 2.1.1